جدول جو
جدول جو

معنی چشمک بزان - جستجوی لغت در جدول جو

چشمک بزان
چشمک زدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
بر هم زدن آهستۀ پلک ها به قصد ایما و اشاره
خاموش و روشنی چراغ و مانند آن
فرهنگ فارسی عمید
(کَ چَ)
چشمک زننده و بگوشۀ چشم اشاره کننده. (ناظم الاطباء). آن کس که چشمک میزند. رجوع به چشمک و چشمک زدن شود، چشم بد رساننده. (ناظم الاطباء). چشم زن. چشم بدزن. چشم زخم زن، جادوگر. (ناظم الاطباء) ، چراغ الکتریسته که پیاپی خاموش و روشن شود
لغت نامه دهخدا
(مَ شُ دَ)
قسمی برهم زدن چشم بقصد ایماء و اشاره. اشاره کردن با گوشۀ چشم. نوعی غنج و دلال کردن معشوق برای عاشق:
چشمکی مزنه و دلی مبره
چشمک دیگرش کمک مکنه.
شاعر خراسانی (از انجمن آرا).
رجوع به چشمک و چشمک زن و چشمک کردن شود
لغت نامه دهخدا
(چَ مِ وَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر که در 9 هزارگزی جنوب باختری اهر و 2 هزار و پانصدگزی راه شوسۀ تبریز به اهر واقع است. کوهستانی و معتدل است و 507 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، حبوبات و سردرختی. شغل اهالی زراعت، گله داری و بافتن فرش و گلیم و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
قسمی بر هم زدن چشم بقصد ایما و اشاره اشاره کردن بگوشه چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشمک زن
تصویر چشمک زن
بگوشه چشم اشاره کننده، چشم زخم زننده، جادوگر ساحر
فرهنگ لغت هوشیار
سود بسیار علامت آن است که از پیشرفت در زندگی باز خواهید ماند، زیرا از وسایل نامطمئنی برای رسیدن به مقصود استفاده می کنید. لوک اویتنهاو
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
وميضٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
Squint, Wink
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
plisser les yeux, cligner de l'œil
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
socchiudere gli occhi, strizzare l'occhio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
göz kırpmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
щуриться , подмигивать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
schielen, zwinkern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
примружувати очі , підморгувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
mrużyć oczy, puścić oko
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
آنکھیں سکڑنا , آنکھ مارنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
চোখ টিপে টিপে দেখা , চোখ মারানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
kufumba macho, kupepesa macho
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
눈을 찡그리다 , 윙크하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
entrecerrar los ojos, guiñar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
目を細める , ウインクする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
למצמץ , למצמץ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
आंखें सिकोड़ना , आंख मारना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
menyipitkan mata, kedipkan mata
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
眯眼 , 眨眼
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
fronsen, knipogen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
semicerrar os olhos, piscar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
ขมวดตา , กระพริบตา
دیکشنری فارسی به تایلندی